حسین بلا
امروز حسین اقای مامانی شصت و هشت روزه شد. 7:30صبح رفتیم بیمارستان برای ختنه جیگر. نشستیم توی نوبت. پرستار صدامون زد بابا حسین رو به پرستار داد.بعداز بیست دقیقه ای حسین رو اوردندبابا گرفتش.گفت گریه نمیکرده همینکه مرا دیده زده زیر گریه مثل اینکه داشته گلایه میکرده که چرا منو دادید دست اینا. جیگری همینکه گرفتمت چشم دوختی توی چشمام و... مامان فدات بشه ...
2 ماهگی حسین
خاله هاجر اینا دارند خونشون رو تعمیر می کنند؛ اینه که چند وقتی خونه مامان جونند. اونجا هم نمی رسه که به اینترنت وصل شه و برا نازنیناش مطلب بنویسه. پس من می گم: حسین جونی یک شنبه واکسن 2 ماهگی اش رو زده؛ آخه 30 بهمن، پسر نازنازی خونواده 2 ماهه شده. جیگر طلا، عسل بلا؛ 2 ماهه شدنت مبارک. جینگولی خاله، واکسن زدی که زیاد اذیت نشدی؛ طوری نیست خاله بزرگ می شی یادت میره. ...
تبریک یک ماهه شدن حسین آقا
همین دیروز بود که مامان از بیمارستان زنگ زد و همه مون رو شگفت زده کرد که بچه پسره و نه دختر. و حالا یک ماه گذشت و ما شاهد پسری هستیم که قرار بود حنانه باشه. حسین کوچولو حالا درست یک ماه که مامانت نه شب داره و نه روز، شب ها که فقط تا صبح گریه می کنی و شیر می خوای روز هام که باید مواظبت باشه که ریحانه چیزی دهنت نگذاره یا بیدارت نکنه. با این حال کاملا مشخص که مامانت خیلی خیلی دوست داره و روز به روز به تو بیشتر دلبسته می شه. ایشالله صد ساله شی حسین کوچولوی خاله. ...